رفع يك شبهه
دو آيه در قرآن هست كه بعضى از مفسرين-و نه همه آنان-خيالكردهاند كه اين دو آيه به نوعى با يكديگر منافات دارند و يكى را ناسخديگرى دانستهاند.يكى آيهاى است كه مىفرمايد: «يا ايها الذين امنوا اتقوا اللهحق تقاته» (4) يعنى تقواى خدا را داشته باشيد آنچنان كه شايسته اينتقواست.و آيه دوم همين آيه مورد بحث است: «فاتقوا الله ما استطعتم»
تقواى الهى داشته باشيد به آن اندازه كه قدرت داريد.
بعضى از مفسرين گفتهاند كه آيه دوم ناسخ آيه اول است،تخصيصىاست در مفاد آيه اول،چون اين كه«آنچنان كه او شايسته است تقواى او راداشته باشيد»ما فوق قدرت بشر است.آيه دوم مىفرمايد شما كهنمىتوانيد آنچنان كه او شايسته است تقواى او را داشته باشيد پس بهاندازه قدرت خودتان تقوا داشته باشيد.
همان طور كه بعضى از مفسرين مخصوصا صاحب تفسير الميزانمىفرمايند اين سخن درست نيست،اين دو آيه اصلا با يكديگر منافاتندارند.چنين نيست كه در آيه اول گفته شده باشد نسبتبه خدا آنچنان كهشايسته اوست و لو اينكه مافوق قدرت شما باشد تقوا داشته باشيد;يعنىآن آيه تكليف به مافوق قدرت كرده باشد;خدا هيچگاه تكليف به مافوققدرت نمىكند،بلكه آيه اول ناظر به اين است كه تقواى هر چيزىمتناسب با خود آن چيز است.با توجه به اينكه گفتيم تقوا يعنى«خودنگهدارى»،مثلا اگر انسان بخواهد خودش را از كيفرهاى قوانين دنيوىنگه دارد حداكثر خود نگهدارى اين است كه يك تخلف ظاهر و روشنىنكند. «حق تقاته»در مورد قوانين دنيوى همين مقدار است.اما آيا قانونبشرى اقتضا دارد كه من در قلب خودم هم رضايتبه آن داشته باشم؟نه،ديگر قانون بشرى چنين اقتضايى ندارد.آيا من در دل خودم هم خلاف آنرا خطور ندهم؟نه،اين يك امر قراردادى اجتماعى است كه بيش از آنچهگفتيم اقتضا ندارد.ولى تقواى الهى داشتن مطلب ديگرى است.اينكهانسان صرفا در عمل مخالفت نكند،يك درجه از تقواى الهى است.تقواىبه قلب،تقواى به عقل،تقواى به تمام وجود، اينها هم درجات تقواهستند.پس آن آيهاى كه مىفرمايد: «اتقوا الله حق تقاته» نظر به كيفيت دارد وكيفيت تقواى الهى با كيفيت تقواهاى ديگر متفاوت است،و در «فاتقوا اللهما استطعتم» مىخواهد بفرمايد هر مقدار نيرو داريد صرف تقوا كنيد،هر اندازه كه مىتوانيد.
«و اسمعوا»و بشنويد،يعنى امر خدا را و فرمان خدا را بشنويد.گفتهاندمقصود از«بشنويد»نه اين است كه اطاعت كنيد،چون بعد مىفرمايد«و اطيعوا»«بشنويد»يعنى گوش شنوا داشتهباشد،يعنى با قلب خودتاناعتقاد پيدا كنيد،بدانيد كه اين به سود شماست.و«اطيعوا»و در عملاطاعت كنيد.«و اسمعوا»و«اطيعوا»دو درجه از تقوا هستند.
«و انفقوا خيرا لانفسكم» آن چيزى كه براى خودتان خير است انفاقكنيد.در معناى اين آيه احتمالاتى هست.«انفقوا»معنايش معلوم است كههمان انفاق است،مخصوصا كه قبل از آن، سخن از مال بود: «انما اموالكم واولادكم فتنة» .اگر«خيرا»مفعول«انفقوا»باشد يعنى خير را انفاق كنيد.
در قرآن به طور مكرر از ثروت حلال تعبير به«خير»شده است،مانند «ان ترك خيرا الوصية للوالدين و الاقربين» (5) .در اينجا هم مىفرمايد: «انفقواخيرا لانفسكم» از اين خيرها چيزى به خودتان انفاق كنيد،كه بعضى ازمفسرين گفتهاند مفهوم اجتماعى دارد;يعنى شما اگر از مال خودتان بهافراد ديگر خير برسانيد به خودتان رساندهايد،يعنى ديگران هم مثل شماهستند;بايد آنها را از خودتان بدانيد و آنها را غير حساب نكنيد.ولىبعضى مثل صاحب تفسير الميزان آيه را جور ديگرى تفسير كردهاند،گفتهاند:در قرآن مكرر اعمال انسان را به عنوان پيش فرستادهها تعبيرمىكند مثل آيه سوره حشر: «يا ايها الذين امنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمتلغد» (6) و تعبير «ما قدمتيداه» (7) و «بما قدمت ايديهم» (8) هم در قرآن زياد آمدهاست.بنابراين معناى آيه چنين است:انفاق كنيد و پيش بفرستيد خير رابراى خود;اعمال شما پيش فرستادههاست،كوشش كنيد كه آن چيزى راكه پيش مىفرستيد خير باشد.
نظرات شما عزیزان: